هدف از تدوین این كتاب، ارائه پژوهشی نسبتاً جامع درباره علوم فطری از دیدگاه اندیشمندان مسلمان با نگاهی تطبیقی با برخی از مهمترین فیلسوفان غرب، و تبیین دیدگاه برگزیده نگارنده در هر بحث بوده است.
بحث فطریات، از جنبههای بسیار، اهمیتی ویژه دارد: فطریات، از موضوعات مشترک میان رشتههای زیادی از علوم انسانی، همچون تفسیر قرآن، علم کلام، فلسفه، روانشناسی، علوم تربیتی، اقتصاد و جامعهشناسی است. آیاتی از قرآن کریم و روایاتی بسیار، بر فطری بودن دین، بهویژه توحید تأکید کردهاند. برای نمونه، آیة فطرت[1] ازجمله آیاتی است که برخی آن را دلیل بر فطری بودن اساس دین، و برخی آن را به معنای فطری بودن همة معارف دینی دانستهاند. افزون بر این، بسیاری از مفسران، فطری بودن توحید را مفهوم روشن یا از نتایج آیة شریفة میثاق[2] بهشمار آوردهاند. مهمتر آنکه طبق برخی روایات، اگر دینْ فطری نبود یا واقعة «عالم ذر» رخ نمیداد، هیچکس خدا را نمیشناخت؛ و طبق روایاتی، اگر پدران و مادران مشرک فرزندان خود را به سوی شرک نمیبردند، همة بنیآدم بر اساس فطرت خویش، مسلمان بودند؛ چنانکه رسول خدا میفرمایند: کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهّودانه او ینصّرانه.
افزون بر این، کاوش در فطریات، دستکم پیشینهای به درازای تاریخ مکتوب بشر دارد. درستی این ادعا را میتوان با مراجعه به دیدگاههای سقراط افلاطون و ارسطو اثبات کرد.
اختلاف عمیق برخی فیلسوفان بزرگ غرب با یکدیگر در موضوع «علوم فطری» نیز، از اهمیت بررسی این موضوع حکایت میکند. برای نمونه، میتوان به پافشاری دکارت بر فطری بودن برخی علوم، و مقابلة سرسختانة جان لاک با این نظریه اشاره کرد.
اشتراک لفظی مفهوم فطرت و وجودِ زمینههای خلط و خطاهای منطقی در این بحث، و عدم تبیین مرز دقیق مفاهیم مرتبط با علوم فطری، دلیل دیگری بر ضرورت بررسی دقیقتر این موضوع است.
اینها همه، بهروشنی نشان میدهند که بحث از علوم فطری در دانشهای بشری اهمیتی ویژه دارد.
مراجعه به مبانی و استدلالهای اندیشمندان پژوهشگر در مباحث فطرت، بهروشنی نشان میدهد كه اساس بسیاری از اختلافات ایشان، بیتوجهی به مبادی تصوریه و تصدیقیة بحث فطریات است. ازاینرو مؤلف محترم، نخست به بررسی این مبادی پرداخت و حاصل آن، كتابی به نام اصول و مبانی امور فطری شد. ازآنجاکه دیدگاههای پذیرفتهشده در آن كتاب، مبنای پژوهش در این نوشته قرار گرفته است، مهمترین مباحث آن نوشته، بهاختصار در فصل نخست این كتاب آورده شده است.
مطالب کتاب علوم فطری نزد فیلسوفان غرب واندیشمندان مسلمان در سه بخش تنظیم شده است. دو بخش نخست به بیان دیدگاههای مهمترین فیلسوفان غرب، و بخش سوم به بیان دیدگاههای اندیشمندان مسلمان، اعم از فیلسوفان، متكلمان و مفسران اختصاص یافته است.
مهمترین مباحث این کتاب عبارتند از: تبیین اصول و مبا نی پژوهش در علوم فطری، بررسی دیدگاههای سقراط، افلاطون، ارسطو، دکارت، جان لاک، کانت و چامسکی؛ تبیین، نقد و بررسی دیدگاههای اندیشمندان بویژه فیلسوفان مسلمان در باره علوم فطری بطور کلی(اعم از علوم حصولی و حضوری فطری)، فطری بودن علم به خدا، علم فطری به همه اجزای دین، بررسی دیدگاههای مختلف در مورد آیه میثاق.
در این كتاب از حدود 100 منبع فارسی و عربی؛ و 14منبع انگلیسی استفاده شده است و تلاش نگارنده بر این بوده است كه حتی الامكان از منابع درجه اول و دستاول بهره گیرد.
نگارنده کوشیده است كه در هیچ موضوعی به نقل آرای دیگران بسنده نكند؛ بلكه به بررسی انتقادی دیدگاهها اهمیت دهد و سرانجام، دیدگاه برگزیدة خود را در هر بحث نیز بیان كند.
[1]. فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَیها... (روم، 30).
[2]. وَإِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ... (اعراف، 172).