ناقد: حجتالاسلام دکتر محمدرضا احمدي
مدیرکرسی: حجتالاسلام دکتر بهنام ملکزاده
واژه «سلامت» در فارسی به معنای عافیت، تندرستی و امنیت و آرامش بهکاررفته است. با عنایت به همین معنا، به چیزهای بیعیب و نقص «سالم» گفته میشود. عیب و نقص تنها شامل عیبها و نقصهای ظاهری نیست بلکه هم ایمن بودن از آفات و نقصهای ظاهری را در برمیگیرد و هم ایمن بودن از آفات و نقصهای باطنی را. معادل انگلیسی سلامت «health» به حالت بهزیستی جسمی و ذهنی و وضعیت عاری از ناخوشی اطلاق شده است. تلقی شایع از سلامت همان نبود بیماری است که معمولاً از بیرون به افراد حملهور شده و کارکردهای مکانیکی اعضاء را مختل میکند.
در روایات معصومین (ع) دو مفهوم «صحت» و «سلامت» مصادیق سلامتی را نشان داده است. هریک از این دو مفهوم یکی از دو بعد وجودی انسان (بعد مادی- بعد معنوی) را نشانه رفته و الزامات، راهبردها و کاربستهایش را بیان نموده است. فراوانی مضمون دو مفهوم در روایات، نشان میدهد که مفهوم صحت بیشتر به «امور جسمانی» و «ابعاد مادی زندگی» انسان اشاره داشته و مفهوم سلامت ناظر به «امور معنوی» و «ابعاد فرا مادی زندگی» انسان است. هرچند در مواردی کاربست مفهومی آنها تغییر داشته است، اما در قریب بهاتفاق نمونهها تمایز کاربردی مفاهیم رعایت شده است.
بررسی روایات و احادیث معصومین علیهمالسلام نشان میدهد که آنها هنگام بیان وضعیت «بهداشت ایمانی»، «بهبودی اخلاقی»، «هنجارمندی رفتاری»، «امنیت محیطی»، «آسایش ارتباطی» و «چشماندازهای معرفتی» از کلمه «سلامت» استفاده مینمودند. در اين تعابير سلامتي از «معصيت» و «اشتباه» و «بار گناه» و «فتنه و نيرنگ» و سلامتي در «دين» و «نفس» و «قلب» و «سرنوشت» مطرح شده است که جملگي اشاره به ابعادي از سلامت معنوي دارند.
«معنویت» از ریشه معنا، يعني آنچه در مقابل پوسته و ظاهر است و به باطن و روح مربوط ميشود. بدين ترتيب مصاديق «امر معنوی» در قالب ماده و امور مادی قرار نمي گيرد. در لاتين معنويت از واژه spirit به معناي نيرو، روح و جان است که حياتبخش است.
رویکرد اسلامی در باب معنویت همسو با نظام معرفتی اسلام و هستیشناسی توحیدی طراحی شده است. بنا برجهانبینی اسلامی، هستی و جهان از دو لایه تشکیلشده است؛ لایهای ظاهری که آشكار است و انسانها با ابزارهای ادراکی معمولی بدان دسترسی دارند؛ لایهای باطنی که پنهان و خارج از دسترس همگانی است و انسان برای فهم آن به ابزارهای فراتر از مشاعر حسی نیاز دارد. لایه اول هستی را «جهان ظاهر»، «دنیا»، «عالم ماده» و «جهان ملک» نام گذاردهاند و به لایه دوم «جهان غیب»، «ماوراء»، «عالم معنا» یا «جهان ملکوت» خطاب نمودهاند. علامه طباطبایی در ضمن پذیرش توأمان عالَم ظاهر و باطن معتقد است که جهان باطن، موطن حیات معنوی است؛ جهانی که بسیار اصیلتر و واقعیتدارتر و پهناورتر از جهان ظاهر و ماده است
تلقی اکادمیک از سلامتی هرچند از ابعاد جسمانی شروع گردید اما در نهایت به سمت تلقی معناگرایانه هدایت شد. سلامتی نخست «نبود بیماری و نقص عضو» تعریف میشد و سپس به ابعاد روانی و اجتماعی تسری یافت و از آن به «رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی» یاد شد. از دهه هفتاد قرن بیستم عنصری جدید به نام «معنویت» موردتوجه قرارگرفته و در سال 1983 به اجلاس سالیانه بهداشت جهانی کشیده شد و در اجلاس همان سال (سیوششمین اجلاس سالیانه بهداشت جهانی) بُعد چهارم سلامت به بحث و تبادلنظر گذاشته شد که نهایتاً در سیهفتمین اجلاس سالیانه بهداشت جهانی «معنویت بهعنوان بخش جداییناپذیر استراتژیهای سلامت کشورهای عضو سازمان جهانی بهداشت» به تصویب رسید.
در نگرش اسلامي، معنويت با خدامحوري پيوند دارد و ساحتهاي بينش، گرايش و کنش را در بر مي گيرد. مي توان تعريف زير را براي سلامت معنوي ارائه کرد:
«سلامت معنوي وضعيتي است که در آن، بينش، گرايش و کنش فردي و اجتماعي انسان در راستاي قرب و رضاي الهي قرار گيرد و علاوه بر سعادت اخروي، براي وي اميد، نشاط، آرامش و رضايت از زندگي را در پي داشته باشد.»
به اقتضاي تعريف فوق، سلامت معنوی همه ابعاد وجودی انسان اعم از «بینشي»، «گرایشي» و «كنشي» در رابطه با خود، خدا، ديگران و طبيعت را در بر مي گيرد و همه روابط را به سمت معنويت هدایت مي کند. بعد معنوی سلامت در برداشت اسلامی، مستلزم رنگ الهی و توحیدی یافتن همه اين ابعاد وجودی است.
سلامت معنوي قابل درجه بندي است. مي توان براي سطح عالي ان دو شاخص بيان كرد:
1. در بعد شناختي، خداوند و معصومين ع براي فرد "اهم" (مهمترين) امور باشد.
2. در بعد گرايشي، خداوند و معصومين ع براي فرد "احب" (محبوبترين) موجودات باشد.
اگر بينش، گرايش و كنش فرد در راستاي اراده و رضاي الهي قرار گيرد به تدريج اين دو شاخص به نحو پيش رونده محقق مي شود و ما شاهد "اهم" و "احب" سازي خدا و اولياي او در زندگي خود خواهيم بود. لازمه اين وضعيت بينشي و گرايشي، رفتار مورد رضاي الهي است.
سلامت معنوي در مراحل سني مختلف انسان، شاخصهاي متفاوتي دارد. چرا که طبق تعريف، فردي به لحاظ معنوي سالم است که متناسب با ظرفيتهاي مورد انتظار از وي، بينش و گرايش و کنش هايش در راستاي قرب و رضاي الهي باشد. در مورد فرد بزرگسال، بايد بينشهاي توحيدي محقق شده باشد تا او در مسير قرب قرار گرفته باشد. اما در مورد کودک، چنين انتظاري نمي رود. در واقع کودک زماني به سلامت معنوي متصف مي شود که بينش و گرايش و کنش هايش "زمينه ساز" باورها و عواطف و رفتار توحيدي در بزرگسالي باشد. در چنين وضعيتي مي توان گفت ساحتهاي وجودي کودک "در راستاي قرب الهي" هستند.
با توجه به آنچه اشاره شد، زماني مي توان به شاخصهاي سلامت معنوي کودکان پي برد که لااقل رابطهاي اجمالی بين حالات رواني در کودکي و بزرگسالي برقرار شود. مثلا اگر گفته شود احساس ايمني در کودکي زمينه ساز نگاه مثبت به خداوند در سنين بالاتر است، شاخصهاي احساس ايمني کودک، شاخصهاي سلامت معنوي نيز خواهند بود. اما در دوره هايي چون پيشزادي و نوزادي، مساله از اين هم مشکل تر است چرا که کشف همين ويژگيهاي زمينه ساز، در کودک بسیار مشکل است. البته، میتوان سلامت معنوی را در دورههای پیشزادی و نوزادی با رفتار و اقدامات والدین سنجید و ارزیابی کرد و میزان نزدیکی و وصول به سلامت معنوی را با رفتار آنان محک زد.
شاخصهاي سلامت معنوي در بزرگسالي بر محور خصوصيت "مقدم کردن خدا بر ديگر امور" و اثار بيروني اين ويژگي مي چرخد. در کودکي دوره دوم و سوم بر مبناي" ويژگي هاي زمينه ساز" دركودك براي شاخصهاي بزرگسالي و نيز "برنامه ريزي و عملكرد مناسب والدين و مربيان کودک" بدست مي آيد. در پيشزادي و کودکي دوره اول غالبا بر مبناي عملكرد والدين سنجيده مي شود.