تأمل در سنت اسلامي نشان ميدهد که بحث از فرايند تحول و پيشرفت حيات انساني از سابقه غني و پرمايهاي در انديشه اسلامي برخوردار است. علماي بزرگ و متفکران برجسته هر عصر و زماني علاوه بر اينکه سرآمدان اقوام گذشته به شمار ميروند، عصاره و برآيند انديشهاي همان دوره نيز تلقي ميشوند. توجه به آثار و انديشههاي برجايمانده از آنها درواقع استفاده از ظرفيت انديشهاي اعصار گذشته است و در مقابل بيتوجهي و غفلت از آن، محروم شدن از انبوه انديشههاي بنياديني است که بهسادگي قابل استحصال نيست. چراکه هزاران فرد وارد فرآيندهاي آموزشي و تربيتي ميشوند اما همواره تعدادي انگشتشمار انديشمند و نظريهپرداز تربيت ميشود. انديشه و علم خاصيت انباشتي دارد و گامنهادن بر دوش علمي بزرگان امکان رصد افقهاي دوردستتر را تسهيل ميکند. بنابراين استفاده از ديدگاهها و نظريههاي عالمان برجسته علاوه بر اينکه هزينهها را بهطور قابلتوجهي کاهش ميدهد و ظرفيت علمي اعصار گذشته و معاصر را در اختيار ما قرار ميدهد، از طريق اجماع انديشهها، مسير درستتري را براي رسيدن به الگوي اسلامي ايراني پيشرفت به ما نشان ميدهد. بديهي است که هيچ انديشمندي قادر نبوده و نيست تا همه مباني در همه سطوح را بهصورت تخصصي بحث و مورد مداقه قرار دهد. بااينهمه، هر انديشمندي دستکم در يکي از اجزاي مباني در مقايسه با ساير انديشمندان داراي برتري قابلتوجه است.
بسياري از مباحث زيرساختي و نظري در طول ساليان و حتي قرون متمادي از سوي انديشمندان بزرگ اسلامي موردتوجه قرار گرفته است که نيازمند بازخواني از نگاه مباني پيشرفت است. اتقان در تدوين مباني الگوي اسلامي ايراني پيشرفت نيازمند بهرهمندي از همه ظرفيت انديشهاي جامعه اسلامي بهويژه انديشههاي بنيادين متفکران و حکماي بزرگ اسلامي است. متفکران مسلمان از گذشتههاي دور با خلق مفاهيم، ابزارها و شيوههاي تحليلي بديع بنيادها و فرايند حرکت تکاملي زندگي انساني را مورد تأمل قرار دادهاند. اهتمام جدي انديشهورزان اسلامي نسبت به موضوع تحول و تکامل حيات انساني، ناشي از تعاليم و آموزههاي قرآن کريم است. در قرآن کريم، تعالي و تکامل انسان از جايگاه مرکزي و اهميت ريشهاي برخوردار است. از ميان متفکران مسلمان، بيشک علامه جعفري انديشمندي است که با الهام از تعاليم وحياني انديشهورزي در باب حيات انسان و تبيين مکانيسم تحول و پويايي آن، در کانون نظام فکري وي قرار دارد. به همين دليل از ايشان بهعنوان «انسانشناس جانآشنا» و «فيلسوف زندگي» ياد شده است.
اين نوشتار که سعي دارد مباني و اصول زيربنايي پيشرفت را بر اساس انديشههاي علامه جعفري بازسازي نمايد، متشکل از شش فصل است. فصل نخست به تعريف مفهوم مباني و مفاهيم مرتبط به آن و نيز تحليل و صورتبندي پيشرفت از ديدگاه علامه جعفري اختصاص دارد. در فصل دوم، به روششناسي اکتشاف مباني از منظر ايشان پرداخته خواهد شد. فصل سوم و چهارم مباني پيشرفت را در دو سطح مباني پايهاي و عام به بحث ميگذارد و در فصل پنجم سطوح مباني مورد بررسي قرار ميگيرد. در فصل ششم تلاش بر آن است که منطق طراحي عرصههاي پيشرفت تبيين و مشخص گردند.
سخن مرکز
مقدمه معاونت پژوهش
فهرست مطالب
فصل اول
کليات و مفاهيم
مقدمه اول
مقدمه دوم
1ـ مباني و مفاهيم مرتبط
1ـ1ـ مباني
2ـ1ـ مبادي
3ـ1ـ اصل
4ـ1ـ اصل موضوعه و متعارفه
5ـ1ـ انگاره و پيشفرض
6ـ1ـ جهانبيني و پارادايم
2ـ نتيجهگيري
فصل دوم
پيشرفت بهمثابه «حيات معقول»
مقدمه
1ـ حيات معقول در مقابل حيات طبيعي
2ـ نمودها و آثار حيات طبيعي
1ـ2ـ تخدير و ناهشياري
2ـ2ـ عشقهاي مسخشده
3ـ2ـ روياروي حق و قدرت
4ـ2ـ ازخودبيگانگي
5ـ2ـ خودپرستي و خودمحوري
6ـ2ـ شالودهريزي روابط اجتماعي بر مبناي سودجويي
7ـ2ـ زندگي عرصه تنازع و بقا
8ـ2ـ نگاه ابزاري به ديگران
9ـ2ـ ويران کردن طبيعت و محيطزيست
10ـ2ـ رابطه زن و مرد بر اساس هوسهاي جنسي
11ـ2ـ سستشدن احساسات و عواطف عالي انساني
12ـ2ـ توجيه وسيله با هدف
13ـ2ـ معارضه غيرمنطقي با سنت
14ـ2ـ گم کردن هدف و فلسفه زندگي
15ـ2ـ بياطميناني و نگراني از آينده
16ـ2ـ بلاتکليف ماندن هنر
17ـ2ـ تقليد و عادتوارگي
18ـ2ـ برداشت محدود و سطحي از اختيار و آزادي
19ـ2ـ ناتواني از تنظيم رابطه فرد و اجتماع
3ـ ارکان حيات معقول
1ـ3ـ زندگي
2ـ3ـ عقلانيت
4ـ عناصر و مؤلفههاي حيات معقول
1ـ4ـ آگاهي و معرفت
2ـ4ـ تنظيم نيروها و فعاليتها در مسير هدفهاي تکاملي
3ـ4ـ قرار گرفتن شخصيت انسان در مسير ساختهشدن
4ـ4ـ ورود به هدف اعلاي زندگي
5ـ4ـ مسير هدفهاي تكاملي
5ـ نتيجهگيري (امکان تحقق حيات معقول)
فصل سوم
شئون زندگي انساني در حيات معقول
1ـ نظام شخصيت
2ـ اخلاق
3ـ حقوق
4ـ روابط اجتماعي
5ـ علم
6ـ جهانبيني
7ـ هنر
8ـ سياست
9ـ اقتصاد
10ـ تعليم و تربيت
11ـ نتيجهگيري
فصل چهارم
روششناسي کشف مباني پيشرفت
1ـ مقدمه
1ـ1ـ روش تحليلي
2ـ1ـ روش ترکيبي
2ـ روش کشف نظریه و ارائه دیدگاه
1ـ2ـ استناد به قرآن کريم
2ـ2ـ استناد به روايات
3ـ2ـ تمسك به قراين كلامي
4ـ2ـ استناد به آرا و انديشههاي ساير شارحان
5ـ2ـ استناد به شعر
3ـ نتيجهگيري
فصل پنجم
مباني پايهاي پيشرفت
مقدمه
1ـ مبانی هستي ـ مبداشناختي
1ـ1ـ وابستگي هستي به خداوند
2ـ1ـ نظم و قانونمندي هستي
3ـ1ـ ماهيت دستوري بودن قوانين حاکم بر هستي
4ـ1ـ اتصال و ارتباط اجزاي هستي
5ـ1ـ هدفداري هستي
6ـ1ـ افاضه قوانين طبيعت از ماوراي آن
7ـ1ـ احاطه خداوند بر عالم هستي
8ـ1ـ حقمداري هستي
9ـ1ـ کمال و پيشرفت مطلوب خداوند
2ـ مباني جهان ـ ارزش شناختي
1ـ2ـ آيت بودن جهان
2ـ2ـ تشکيل جهان از دو قلمروي «هستها» و «بايدها»
3ـ2ـ جهان بايدها تابع جهان هستها
4ـ2ـ نياز به هدايت الهي
5ـ2ـ اصل عمل و عکسالعمل
6ـ2ـ اصل کيفر و پاداش
7ـ2ـ ضرورت حسابرسي يا معاد
8ـ2ـ اصل حرکت بهسوي مقصد نهائي
9ـ2ـ اصل برتري هدف
10ـ2ـ عبوديت بهمثابه هدف اعلاي زندگي
3ـ مبانی معرفتشناختي
1ـ3ـ امكان شناخت
2ـ3ـ مراحل شناسايي
3ـ3ـ وسايل و ابزارهاي شناسايي
4ـ3ـ شناسايي و بازيگري ذهن
5ـ3ـ امکان غلبه بر محدوديتهاي دستگاه شناخت
6ـ3ـ شيوههاي شناسايي
7ـ3ـ معيار سنجش شناخت
4ـ مبانی انسانشناختی
1ـ4ـ مقدمه
2ـ4ـ رابطه انسان با خدا
3ـ4ـ رابطه انسان با خويشتن
4ـ4ـ رابطه انسان با جامعه (رابطه انسان باهم نوع)
5ـ4ـ رابطه انسان با جهان هستي
5ـ مباني اجتماعشناختي
1ـ5ـ مقدمه
2ـ5ـ وحدت انسانها
3ـ5ـ تلازم اتحاد و اختلاف
4ـ5ـ قانونمندي جامعه و تاريخ
5ـ5ـ آگاهي و اراده، مجراي قانونمندي جامعه و تاريخ
6ـ5ـ پيچيدگي مکانيسم قانونمندي و عليت اجتماعي
7ـ5ـ باز بودن «سيستم اجتماعي» نسبت به ماوراي طبيعت
8ـ5ـ ضرورت تفکيک عوامل ضروري و عوامل تعيينکننده حيات بشري
9ـ5ـ دخالت اراده قدسي
10ـ5ـ جريان اراده الهي از مجراي عمل اختياري انسان
11ـ5ـ سودمندي به حال انسانها، عامل ماندگاري
12ـ5ـ حق محوري مسير پيشرفت
13ـ5ـ عدالت ابزار پيشرفت
6ـ مبانی فرهنگشناختی
1ـ6ـ حکمتوارگي
2ـ6ـ توجيه معقول پرسشهاي وجودي
3ـ6ـ مستند بودن به تعقل سليم و احساسات تصعيد شده
4ـ6ـ سودمندي مادي و معنوي
5ـ6ـ هماهنگي خردهفرهنگها با فرهنگ ديني
6ـ6ـ ابتنا بر اصول ثابت معقول
7ـ مبانی تمدنشناختی
مقدمه
1ـ7ـ خودخواهي مثبت
2ـ7ـ تلازم رکود و ايستايي با زوال
3ـ7ـ تغاير نوسانات متناوب با زوال
4ـ7ـ روند غيرخطي پيشرفت تمدني
5ـ7ـ انسان بهمثابهي عامل تحولات تمدني
6ـ7ـ وابستگي تداوم تمدن به سودمندي و نافع بودن آن
7ـ7ـ روحيهي خطرپذيري
8ـ7ـ نقش نخبگان
9ـ7ـ نقش ظلم در فروپاشي تمدن
10ـ7ـ نقش فساد در فروپاشي تمدن
8ـ نتيجهگيري
فصل ششم
مباني عام عرصهاي
1ـ مباني عرصه اجتماعي
1ـ1ـ مقدمه
2ـ1ـ تنظيم منطقي رابطه فرد و اجتماع
3ـ1ـ نظم و هماهنگي
4ـ1ـ مشارکت اجتماعي
5ـ1ـ تکامل اخلاقي
6ـ1ـ استيفاي حق کمال
7ـ1ـ انس و الفت با بندگان خدا
8ـ1ـ تعاون و همياري
9ـ1ـ تکريم انسان
10ـ1ـ قانون مداري
11ـ1ـ انصاف نسبت به همه
2ـ مباني عرصه سياسي
1ـ2ـ مقدمه
2ـ2ـ حاکميت الهي
3ـ2ـ ولايتفقيه
4ـ2ـ تلازم سياست و ديانت
5ـ2ـ شوري و مشورت
6ـ2ـ عدالتخواهي
7ـ2ـ حقمداري
8ـ2ـ تضمين آزاديهاي معقول
9ـ2ـ شايستهسالاري
10ـ2ـ تحصيل رضايت معقول جامعه
3ـ مباني عرصه اقتصاد
مقدمه
1ـ3ـ اقتصاد وسيلهي حفظ حيات براي همه انسانها
2ـ3ـ اقتصاد بهعنوان وسيله نه هدف
3ـ3ـ اقتصاد بهمثابه ستون فقرات اجتماع
4ـ3ـ معنويت محرک پايهي پيشرفت مادي
5ـ3ـ راکد کردن ثروت مايه عذاب الهي
6ـ3ـ ضرورت تداول ثروت
7ـ3ـ جريان منطقي اموال
8ـ3ـ ممنوعيت احتکار و انحصار
9ـ3ـ ممنوعيت اسراف و ضايع کردن ثروت
4ـ مباني عرصه حقوق
1ـ4ـ حق حيات شايسته
2ـ4ـ حق کرامت انساني
3ـ4ـ حق تعليم و تربيت
5ـ4ـ حق آزادي مسئولانه
6ـ4ـ حق مساوات در برابر قانون
5ـ مباني عرصه تعليم و تربيت
مقدمه
1ـ5ـ تربيتپذيري انسان
2ـ5ـ فطرتمندي انسان
3ـ5ـ قانونمندي جهان درون
4ـ5ـ ذوابعاد بودن انسان
5ـ5ـ استعانت از عقلانيت وحياني
6ـ5ـ «تعليم» توأم با «تربيت»
7ـ5ـ تدريجي و مستمر بودن
8ـ5ـ پرورش تعقل برين
9ـ5ـ تبديل احساسات خام به احساسات تصعيدشده
10ـ5ـ درک ارزش حيات
6ـ نتيجهگيري
فصل هفتم
خلاصه و نتيجهگيري
1ـ حيات معقول بهمثابه پيشرفت
2ـ حيات معقول، منطق نظم اجتماعي
3ـ امکان تحقق حيات معقول(پيشرفت)
4ـ اينهماني حيات معقول و حيات طيبه
5ـ کنش معقول منتج از حيات معقول
6ـ ظرفيت طراحي عرصههاي پيشرفت
7ـ جايگاه محوري دين براي ترسيم الگوي پيشرفت
8ـ سطوح مباني
9ـ حيات معقول در قامت يک نظريه
10ـ ضرورتهاي راهبردي
1ـ10ـ عقلانيت وحياني مهمترين راهبرد پيشرفت
2ـ10ـ زيربنا قرار گرفتن نهاد تعليم و تربيت
3ـ10ـ فرجامشناسي و ترسيم نظام آرمانها
4ـ10ـ اهميت فلسفه مطلق و فلسفههاي مضاف
5ـ10ـ حرکت جمعي و مسئوليتپذيري براي نيل به پيشرفت
نمايه
منابع و مآخذ